پرسش: آیا اینکه شوهر در اسلام رئیس خانواده است و اطاعت زن از او واجب است، اطاعت در زورگویی شوهر را هم شامل می شود؟
پاسخ:
برخلاف آنچه که بعضاً گفته می شود، زن قانوناً و شرعاً مکلّف به اطاعت مطلق از شوهر خود نیست.
درست است که طبق آیة الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ(1) سرپرستی و مدیریت خانواده بر دوش مردان قرار گرفته است و همین برداشت هم در ماده 1105 از قانون مدنی منعکس شده است. ولی با این حال این ریاست شوهر و اطاعت زوجه بطور مطلق نیست، بلکه «قیمومت مرد بر زن از نظر زوجیّت است.»(2) «اطاعت خدا در مورد شوهر بمعنی عمل به تعهدات زناشویی است که زن طبق عقد ازدواج آنها را بر خود لازم ساخته است.»(3) «چون مسئولیت تأمین هزینه خانواده با مرد است سرپرستی داخلی منزل هم با اوست.»
اما اینچنین نیست که از این سرپرستی بخواهد مزیّتی هم به دست آورد و بگوید من چون سرپرستم پس افضل هستم. بلکه این یک کار اجرایی است، یک وظیفه است نه فضیلت. نیز اینچنین نیست که قرآن به زن بگوید تو تحت فرمان مرد هستی بلکه به مرد می گوید تو سرپرستی زن را به عهده داری.»(4)
«الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ» به این معنی نیست که زن اسیر مرد است و مرد قوّام، قیّوم و مدیر است و می تواند به دلخواه خود عمل کند. بلکه قرآن هم به زنها می گوید شما به این مدیریت و سرپرستی احترام بگذارید و هم به مرد می گوید تو موظّفی و این وظیفه توست نه مزیّت توست.(5) وقتی هم پای وظیفه به میان می آید سخن از رفتار عادلانه نیز مطرح می شود، لذا مرد حق ندارد هر نوع تصمیم خود را هر چند ناعادلانه و به دور از انصاف باشد بر زن تحمیل کند و او را مجبور به اطاعت کند. از دیدگاه اسلام خانواده اصولاً مردسالار یا پدرسالار نیست بلکه عدالت محور و حق مدار هست و خانواده نمونه کوچکی از امت اسلامی است که احکام آن بر اساس شریعت بوده و ادارة آن از طریق مشورت انجام میگیرد.
شاهد مطالب بالا آیة و عاشروهنَّ بالمعروف(6) می باشد. «معروف یعنی به رسمیت شناخته شده، چیزی را که عقل به رسمیت می شناسد و پیش وحی و صاحب شریعت نیز به رسمیت شناخته شده است و چیزی را که عقل و دین آن را به رسمیّت نمی شناسد نکره و ناشناخته است و می شود منکر. فرمود: با صنف زن طوری رفتار کنید که عقل و شرع او را به رسمیت می شناسد، یعنی پیش عقل و وحی به رسمیت شناخته شده است. این قشر عظیم را منزوی نکنید و با آنها بد رفتاری نکنید.»(7)
یا وقتی که قرآن می فرماید: وَ لا یُعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ(8) ای پیامبر زنان در معروف با تو مخالفت نکنند. با اینکه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ معصوم است و حرفی جز معروف نمی زند، تکلیف سایرین مشخص می شود.
«در روایتی که از امام صادق ـ علیه السّلام ـ وارد شده است ایشان می فرمایند:«در حدیث بیعت پیامبر با زنان، پیامبر به آنان فرمود: ..... و در معروف شوهران خود را نافرمانی نکنید، آیا اقرار می کنید؟ گفتند: آری.»(9) و تاکیدات فراوانی که در مورد حسن معاشرت مرد با زن وارد شده است. قال الصادق ـ علیه السّلام ـ :«رَحِمَ الله عبداً احسن فیما بینه و بین زوجتهِ فان الله عزّوجلّ قد ملّکهُ ناصیتها و جعله القیّم علیها»(10). «خدا رحمت کند بنده ای را که میان خود و زنش روابط حسنه برقرار کند، زیرا خداوند سرنوشت زن را به دست او سپرده و او را موظّف به سرپرستی وی ساخته است.»
قال رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ :«اکمل المؤمنین ایماناً اَحَسنهم خلقاً و خیارُکُم خیارُکم لنسائهم»(11). «کاملترین مؤمنان از حیث ایمان خوش خلقترین آنهاست و شایسته ترین شما آنهایی هستند که با زنهایشان خوش رفتارند.»
با توجه به معنی معروف، حرف زور و ظلم هم جزء سخن غیر دینی محسوب می شود و این اشتباه است که گمان کنیم حرف غیر دینی صرفاً باز داشتن از واجبات یا امر به منکرات است، بلکه هر سخن زور و ظلم و نا حق هم سخن غیر دینی محسوب می شود.
پس با توجه به مطالب گفته شده ریاست مرد به خانواده مطلق نیست و او در اعمال این ریاست آزادی مطلق ندارد که بتواند هر کاری بخواهد انجام دهد یا هر کاری را بر زن خود تحمیل کند بلکه این اختیار او مشروط است. البته در مورد وظایفی که در اثر ازدواج بر زن واجب می شود. مثل: تمکین، اجازه زن برای بیرون رفتن از منزل و .... اطاعت زن از مرد بصورت مطلق واجب است. و این را نباید فراموش کرد که برای این که الگوها و موازین اسلامی به خصوص مسائل میان زن و مرد در خانواده نهادینه شود نیاز به فرهنگ سازی و توجه ویژه به نسل نو است چون این گونه مسائل دو سویه هستند یعنی برای تحقق آنها نیاز به همکاری زن و مرد دارند.
پاورقی:
1. نسا:34.
2. المیزان، ج 4، ص 544.
3. فضل الله، سید محمد حسین، دنیای زن، ص 110.
4. جوادی آملی، عبدالله، زن در آئینه جلال و جمال، ص 366.
5. همان، ص 367.
6. نساء:19.
7. زن در آئینه جلال و جمال، همان، ص 370.
8. ممتحنه:12.
9. حرّ عاملی، وسائل الشیعه، حدیث 25451.
10. روضه المقتین، ج 8، ص 377.
11. نهج الفصاحه، شماره 1477.
منبع:مرکز مطالعات و پاسخگوئی به شبهات حوزه علمیه قم
نظرات (۱)